معنی اشعار تورات

حل جدول

اشعار تورات

تابلویی از ویلیام هوگارث


اشعار تورات ، مستخدمان هوگارث

تابلویی از ویلیام هوگارث


اشعار تورات، مستخدمان هوگارث

تابلویی از ویلیام هوگارث


تورات

کتاب حضرت موسی

تعبیر خواب

تورات

اگر کسی بیند تورات همی خواند، دلیل که وی را قوتی پدید آید از مردم محتشم. اگر بیند تورات خواند به ظاهر، دلیل که با کسی خصومت کند و بر وی ظفر یابد و مرادش حاصل شود. اگر بیند کسی را تعلیم تورات می کرد، دلیل که از آن کس خیر بدو رسد. - محمد بن سیرین

فرهنگ معین

تورات

به معنی اخص، به اسفار خمسه عهد عتیق (تکوین، خروج، احبار، عدد و تثنیه)، انبیا (ابراهیم، اسحاق، یعقوب و ایام بنی اسراییل در برسینا) و توصیه های موسوی در اخلاق و شرایع اطلاق می شود، همه کتاب مقدس را به خطا تورات نامند،

لغت نامه دهخدا

تورات

تورات. [ت َ] (اِخ) توراه. توریه. اسفار پنجگانه ٔ موسی. معرب «توره» عبری است و معنی آن شریعت و وصیت است که همه ٔ آن بر عهد قدیم اطلاق می شود. (از اقرب الموارد). کتاب موسی (ع). (ناظم الاطباء). عهد عتیق. صورهالعتیقه. (ابن الندیم). در عبری تورا نامی است که یهودان به قانون موسی دهند. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). اسفار پنجگانه یا پنج کتاب موسی عبارت است از: 1- ژنز یا سِفْرِ تکوین تا استقرار عبرانیان در مصر. 2- جلای وطن یا سِفْرِ خروج. 3- سِفْرِ لاویان یا احکام صریح مذهبی. 4- سِفْرِ اعداد یا شرح نیروی مادی قوم. 5- سِفْرِ تثنیه یا مکمل کتابهای یادشده ٔ قبل. (از لاروس): یا اهل الکتاب لم تحاجون فی ابراهیم و ماانزلت التوریه و الانجیل الا من بعده اءَفلاتعقلون. (قرآن 3 / 65). و کیف یحکمونک و عندهم التوریه فیها حکم اﷲ.... (قرآن 5 / 43).
به زرق تو این بار غره نگردم
گر انجیل و تورات پیشم بخوانی.
منوچهری.
رجوع به نشوءاللغه ص 68 و مزدیسنا و یشتها و فرهنگ ایران باستان و ماده ٔ بعد شود.


اشعار

اشعار. [اَ] (ع اِ) ج ِ شِعر. نظمها. بیتها. (از فرهنگ نظام). || ج ِ شَعر. (اقرب الموارد). رجوع به شِعر و شَعر شود.

اشعار. [اِ] (ع مص) آگاهی و اطلاع دادن. (فرهنگ نظام). اشعره الامر؛ آگاهانید وی را از آن کار و کذا اشعره بالامر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || شعار پوشانیدن کسی را. || اشعر الجنین، موی برآورد بچه در شکم مادر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || اشعر الخف، موی را داخل موزه کرد. (منتهی الارب). اشعر الخف و الجبه؛ بَطَّنَها بشعر. (اقرب الموارد). || اشعرت الناقه؛ بچه ٔ موی برآورده انداخت ماده شتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || اشعر الهم قلبه، بجای شعار شد اندوه دل او را. و کل ما الزقته بشی ٔ فقد اشعرته به. (منتهی الارب). اشعر الهَم ﱡ قلبی، لصق به و کل ما الصقته بشی ٔ فقد اشعرته به. (اقرب الموارد). || اشعر القوم، ندا کردند آن قوم بر شعار خود تا اینکه یکدیگر را بشناسند. و شعار قراردادند آن قوم برای خود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || اشعر البدنه؛ خون آلود کرد کوهان شترقربانی را تا آنکه شناخته شود. (منتهی الارب). اشعر البَدَنَهَ؛ اعلمها ای جعل لها علامه و هو ان یشق جلدها او یطعنها فی اَسنمتها حتی یظهر الدم و یعرف انهاهَدی. (اقرب الموارد). || اشعر الرجل همّاً؛ بجای شعار آن مرد چسبید بهم. (منتهی الارب). || اشعر فلاناً شراً؛ پوشانید فلان بدی را بفلان. (منتهی الارب)، غشیه به. (اقرب الموارد). || اشعره الحب مرضاً؛ فروگرفت عشق او را به بیماری. (منتهی الارب). اشعر الحب فلاناً مرضاً؛ امرضه. (اقرب الموارد). || اشعر السکین شعره؛ ساخت برای کارد مر شعیره. (منتهی الارب). اشعر نصاب النصل، جعل له شعیره. (اقرب الموارد). || اُشعر الملک (مجهولاً)، کشته شد ملک. (منتهی الارب). عرب به پادشاهانی که کشته میشدند، میگفتند: اُشْعِروا و به مردم عامی که مقتول میشدند، میگفتند: قُتِلوا. (از اقرب الموارد). || اشعره سناناً؛ خالطه به. || اشعر امر فلان، آنرا معلوم و مشهور ساخت. || اشعر فلاناً؛ جعله علماً بقبیحه اشادها علیه. || اشعر دماه و اشعره مِشْقَصاً؛ دمّاه ُ به. (اقرب الموارد).


تورات الثمانین

تورات الثمانین. [ت َ تُث ْ ث َ] (اِخ) توراتی است که گویند هشتاد نفر هر یک جدا آن را ترجمه کرده اند و بعضی آن را تورات السبعین نامند. (از مفاتیح از یادداشت بخطمرحوم دهخدا). رجوع به تورات السبعین و تورات شود.


تورات السبعین

تورات السبعین.[ت َ تُس ْ س َ] (اِخ) تورات الثمانین. هفتادکرد. ترجمه ای است از تورات که 72 تن از علمای یهود آن را به امر بطلمیوس فیلادلف پادشاه مصر از عبری به یونانی برگردانده و آن را ورسیون آلکساندرین نیز نامند، بنام محلی که این کار بدانجا انجام شد؛ یعنی جزیره ای به اسکندریه، موسوم به فارس. رجوع به عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 72 شود. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)....این ترجمه که قدیمی ترین و مشهورترین ترجمه های تورات است در سالهای 282 و 283 ق.م. بوسیله ٔ 72 تن ازیهودیان مصر و به امر بطلمیوس فیلادلف انجام گرفته است. (از لاروس). رجوع به تورات الثمانین و تورات شود.

فرهنگ عمید

تورات

کتاب مقدس و مذهبی قوم یهود که از حضرت موسی باقی مانده است و شامل پنج کتاب (اَسفار خمسه) می‌باشد: ۱) سِفْر تکوین، راجع به خلقت عالم و اوایل تاریخ بنی‌اسرائیل. ۲) سفر خروج، دربارۀ مهاجرت بنی‌اسراییل از مصر. ۳) سفر لاویان، شامل قوانین مذهبی و شرایع و قواعد و حدود سبط لاوی (از اسباط دوازده‌گانۀ اسرائیل). ۴) سفر اعداد، دربارۀ مسافرت بنی‌اسرائیل و فتح اراضی کنعان و قوۀ مادی آن‌ها. ۵) سفر تثنیه، مکمل کتب قبلی است و تکرار شرایع را به‌طور اختصار بیان کرده است. δ مجموعۀ اسفار پنج‌گانه و ملحقات تورات را عهد قدیم یا عهد عتیق می‌گویند،


اشعار

آگاه کردن، آگاهی دادن، خبر دادن، آگاهانیدن،
* اشعار داشتن (کردن): (مصدر متعدی)
خبر دادن، باخبر کردن، آگاه کردن،
(مصدر لازم) آگاهی داشتن،

فرهنگ فارسی آزاد

تورات

تَوْرات، کتاب آسمانی یهودیان، در عبری بمعنای شریعت و تعلیم است، باحکام عشره (فرامین ده گانه) که در کوه سینا بر حضرت موسی نازل شده و همچنین اَسفار خمسه (تَکْوِین، خُرُوج، لاوِیان، اَعْداد، تَثْنِیَه) و بالاخره به مجموع اسفار خمسه و 34 رساله و صحیفه و کتاب از انبیای بنی اسرائیل اطلاق میشود که به این مجموعه "عهد عتیق " نیز میگویند،

فرهنگ فارسی هوشیار

تورات

کتاب مقدس یهود که از حضرت موسی (ع) باقیمانده است، عهد عتیق

معادل ابجد

اشعار تورات

1579

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری